نقد رد حدیث جوینی « بخش اول »

بسم الله الرحمن الرحیم

نوشتار فوق ردیه ای است بر مقاله " رد حدیث جوینی " که سعی نویسنده بر این است که در حدیث جوینی خدشه وارد کرده و به زعم خود دامن خلیفه دوم و اتباعش را از لوث به شهادت رساندن بی بی مظلومه ( سلام الله علیها ) پاک نماید .
البته مقاله فوق نشاندهنده میزان آشنایی او با علم الحدیث و علم مصطلح الحدیث است زیرا قلم وی نشان از آن دارد که هنوز با ابتدایی ترین مطالب این علم آشنایی ندارد .
گذشته از اینکه وی با اقامه ادله ای که اصلا در شان یک مقاله علمی نیست و استفاده از الفاظی که بیشتر در میان عوام الناس جاهل از حقایق رواج دارد ، سعی دارد با شیطنت ، واقعیت را وارونه جلوه دهد و اذهان را از حقایق منحرف سازد .

ان شاء الله در این ردیه ، به نکات تاریک کلام وی اشاره خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که وی حتی با نام صحیح کتابی که رد کرده است آشنایی ندارد ، چه برسد به رد کردن اصل روایت .
ما در این نوشتار ، برخی سخنان طولانی نویسنده را خلاصه کرده و مجمل شبهاتش را بیان می کنیم و بعضا برخی از سخنانی وی که نامربوط به محتوا می باشد را بیان نکرده ایم .
 
قال المخالف : رد حدیث جوینی در مورد کشته شدن حضرت فاطمه به دست حضرت عمر ..جواب اهل سنت:شیعه این همه صفحه را در اینجا سیاه کرده تا ثابت کند که بنا بر حدیثی که جوینی در کتاب فرائد السبیطین نوشته فاطمه کشته شده و بمرگ خود نمرده است.یک روش شیعه این است که با پرگویی سعی میکند طرف مقابل را خسته کند و ناحق را حق جلوه دهد.
 
نکته اول این است که وی هنوز نام اصلی این کتاب را بلد نیست و نمی داند که کدام کتاب را نقد می کند !!!
نام اصلی این کتاب چنین است : فرائد السطمین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین
 
زرکلی وهابی در " الاعلام " ج 1 ص 63 چنین می گوید :
" الجوینی (644 - 722 ه = 1246 - 1322 م) إبراهیم بن محمد بن المؤید أبی بکر بن حمویه الجوینی، صدر الدین، أبو المجامع: شیخ خراسان فی وقته. .... وجعله الامین العاملی من أعیان الشیعة، ولقبه بالحموئی (نسبة إلى جده حمویه) وقال: له (فرائد السمطین فی فضائل المرتضى والبتول والسبطین - خ) فی طهران (الجامعة المرکزیة 583) فی 160 ورقة.   "
*** زرکلی در این ترجمه ؛ بر کلام مرحوم سید محسن امین ، نظر به نام کتاب ، اصلا خدشه ای وارد نکرده بلکه کلام وی را قبول نموده است .
 
 
قال المخالف :اما جواب این شبهه:یک مکر علمای شیعه این است که می گویند، چون فلان سنی در کتابش فلان حرف را در تایید ما نوشته پس مذهب ما حق است!بعد برای مؤثر کردن مکر خود می گویند که آن سنی از علمای طراز اول اهل سنت است!
در ادامه مطالب ، ان شاء الله بیان خواهیم کرد که به شهادت علمای طراز اول اهل سنت ، جوینی از علمای برجسته اهل سنت بوده و علمایی چون ذهبی ( امام الجرح و التعدیل ) و کازرونی افتخار شاگردی وی را داشته اند .
لازم به تذکر است که این جملات جناب سجودی نشان می دهد که ایشان اصلا با مبانی مناظرات علمی بین الفریقین آشنایی ندارند . شاید برای همین است که در راه اثبات عقاید فاسد خودشان ، متمسک به الفاظ عامیانه کوچه بازاری شده و عاجز از بیان مطالب مفید علمی هستند.
یکی از شرایط ابتدایی مناظره در این است که برای اثبات حقانیت خود ، مطالب خویش را از کتب طرف مقابل بیان نماییم تا برای وی حجت باشد . به این امر می گویند قاعده الزام در مناظره ( الزام القوم بما الزموا به انفسهم )
در این راستا ابن حزم اندلسی در کتاب " الفصل فی الملل و الاهواء و النحل " ج 4 ص 78 چنین می گوید :
" لا معنى لاحتجاجنا علیهم بروایاتنا فهم لا یصدقونا ولا معنى لاحتجاجهم علینا بروایاتهم فنحن لا نصدقها وإنما یجب أن یحتج الخصوم بعضهم على بعض بما یصدقه الذی تقام علیه الحجة به "
( ما نمی توانیم با روایات خود برای شیعیان دلیل بیاوریم زیرا آنها ما را قبول نمی کنند و همانگونه که شیعیان نمی توانند با روایاتشان بر علیه ما احتجاج کنند زیرا ما آنها را قبول نمی کنیم ؛ بلکه لازم است هر یک از دو طرف به روایاتی استناد کنند که طرف مقابل آنها را قبول داشته و بپذیرد )
حال از کسی که اینچنین با قواعد مناظره بیگانه است نمی توان انتظار مطالب مفید داشت .
 
قال المخالف :اولاً: هیچ سنی نمی تواند بگوید عمر ظالم و قاتل حضرت فاطمه بود و در همان حال سنی باقی بماند!یا بقول شما در همان حال ازعلمای طراز اول اهل سنت هم باشد. عرض می کنیم که قصه کوتاه!!هر کس گفت که عمر ظالم و قاتل فاطمه است او سنی نیست!بلکه شیعه است! لذا با این حساب من حکم شیعه بودن و منافق بودن جوینی را صادر می کنم!
 
اینگونه اجوبه جناب نویسنده ، نشان از ضعف وی در توجیه کلام جوینی دارد .
نکته اول در این است که در متن روایت جوینی ، اصلا نامی از عمر بن خطاب نیامده است . حال جناب نویسنده بر چه اساسی نام از عمر بن خطاب می برند ؟
شاید خودشان می دانند که کارنامه خلیفه دوم اهل سنت سیاه بوده و متهم به امر شهادت بی بی مظلومه ( سلام الله علیها ) می باشد .
 
البته ضرب المثلی هست که می گوید : چوب را که بلند کنی ، گربه دزد حساب کار خود را می کند !
در ضمن اگر بخواهیم بر اساس روش ایشان پیش برویم ، عملا تمامی شبهات ایشان بر علیه شیعه مردود است زیرا ایشان و دیگر همکفران ایشان در شبهاتشان بر علیه شیعه ، بعضا به کتب شیعه استناد می کنند و به زعم خود می خواهند شیعه را ملزم به قبول کردن تناقضات کتبشان نمایند !!!
اگر ما هم بخواهیم مانند ایشان ، عاجزانه بگوییم که هیچ شیعه ای نیست که بگوید بی بی مظلومه ( سلام الله علیها ) شهید نشده است و غیره ، در حقیقت عجز و ناتوانی خود را در مقابل شبهات نشان داده ایم و تلویحا بیان کرده ایم که شبهات مخالفان بر علیه شیعه صحیح است ... ولی سیره علمای شیعه و بزرگان عقیده و کلام فرقه ناجیه هرگز این چنین نبوده است بلکه تاریخ همواره شاهد دفاعیات و مناظرات علمای شیعه با مخالفان بوده است و هرگز مانند جناب نویسنده ، اینچنین از جواب فرار نکرده اند .
اگر در این میان کسی بخواهد بنابر ضرب المثل معروف : سر خود در زیر برف فرو برد ! و هیچ چیز را نبیند ؛ بر وی حرجی نیست زیرا می توان خفته را بیدار کرد ولی کسی که خود را به خواب زده است را نمی توان هشیار کرد !
 
اگر یک سنی و وهابی نخواهند که ببینند امیرالمومنین ( علیه السلام ) به ابی بکر گفته است : تو در حق ما استبداد و ستم کردی ( ولکنک استبددت علینا - صحیح بخاری 5 / 83 ---- صحیح مسلم 5 / 154 ) و یا اینکه امیرالمومنین ( علیه السلام ) از همنشینی با عمر بن خطاب کراهت داشته و علاقه ای نداشتند ( کراهیه لمحضر عمر - صحیح بخاری 5 / 83 ----- صحیح مسلم 5 / 154 ) ؛ نمی توان بیان کرد که ادله شیعه غلط است بلکه این از تعصبات خشک و بی منطق اینان است که از واقعیات پنهانی کتب خودشان فراری هستند .
 
دادن حکم نفاق امثال جناب نویسنده به کسانی مانند جوینی و غیره ، که برخی واقعیات تاریخی را بیان کرده اند ، در اصل موضوع تاثیری نخواهد داشت زیرا کلام جوینی و دیگران را می توان بر اساس واقعیات تاریخی پنهان در کتب اهل سنت اثبات کرد .
نکته دیگری که توجه خواننده محترم را به آن جلب می کنم این است که وهابیت معاصر ( به تبع از اسلاف منحرف خویش ) در جایی که دلیلی برای رد کردن حرفهای علمای خویش ندارند و از همه جا درمانده می شوند ، بر خلاف واقعیت عمل کرده و حکم به تشیع علمای خود می دهند !!!
یعنی وقتی می بینند که یک عالم سنی ، بر خلاف تعصب رفتار کرده و برخی واقعیات را بیان کرده است ، آن عالم را از اهل سنت می رانند و وی را شیعه معرفی می کنند ....
در همین مقاله نیز ، جناب نویسنده ، از آنجا که راهی در توجیه کلام عالمی بزرگ همانند جوینی ندارد ، لذا راه اسلاف خویش را در پی گرفته واین عالم را شیعه معرفی می نماید ..... و این کلام وی دقیقا بر خلاف حرف علمای خودشان می باشد ...
اسنوی در کتاب " طبقات الشافعیه " ج 1 ص 217 ، ابوالمجامع جوینی را از علمای شافعی مسلک بیان نموده است و مشابه همین کلام را ابن حجر در " الدرر الکامنه " و صفدی در " الوافی بالوفیات " و زرکلی در" الاعلام " بیان نموده اند .
گذشته از اینکه سخنان ذهبی در تعریف از استاد خود یعنی جوینی ( که در ادامه بیان خواهد شد ) محکمترین دلیل بر سنی بودن جوینی می باشد .
 
العبد الاحقر – مقداد العلوی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد