ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ابن عمر مىگوید: که رسول خدا فرمود: خداوند حق را بر قلب و زبان عمر قرار داد
إن الله جعل الحق على لسان عمر وقلبه
اسناد روایت
ادامه مطلب
اسناد روایت
المستدرک – الحاکم النیسابوری – ج 3 – ص 87
مجمع الزوائد – الهیثمی – ج 9 – ص 66- دار الکتب العلمیة
فتح الباری – ابن حجر – ج 7 – ص 41- دار المعرفة
المصنف – ابن أبی شیبة الکوفی – ج 7 – ص 480- دارالفکر
کتاب السنة – عمرو بن أبی عاصم – ص 567- المکتب الإسلامی
صحیح ابن حبان – ابن حبان – ج 15 – ص 313- مؤسسة الرسالة
المعجم الأوسط – الطبرانی – ج 3 – ص 338- دار الحرمین
مسند الشامیین – الطبرانی – ج 2 – ص 382- مؤسسة الرسالة
الاستیعاب – ابن عبد البر – ج 3 – ص 1147- دارالجیل
التمهید – ابن عبد البر – ج 8 – ص 110
موارد الظمآن – الهیثمی – ج 7 – ص 97- دار الثقافة العربیة
الجامع الصغیر – جلال الدین السیوطی – ج 1 – ص 261- دار الفکر
بارها خدمت عزیزان اهل سنت عرض کردم. همیشه دوست دارم با فرضیه های متعدد بحث را انجام بدم. پس این بحث رو هم قبول فرضیه اهل سنت بررسی میکنم.
یعنی ادعای اهل سنت مبنی بر اینکه خداوند حق را بر قلب و زبان عمر بن خطاب قرار داده است
اگر حق بر زبان عمر بن خطاب هست پس این سخن که به رسول الله نسبت داده است چیست؟
صحیح بخاری ج۷ص۹-انتشارات دارالفکر بیروت
(حدثنی عبدالله بن محمد حدثنا عبدالرزاق اخبرنا معمر عن الزهری عن عبیدالله بن عبدالله عن ابن عباس عنهما قال لما حضر رسول الله(ص) و فی البیت رجال فیهم عمر بن خطاب قال النبی(ص) هلم اکتب لکم کتابا لاتضلوا بعده) فقال عمر : ( ان النبی قد غلب علیه الوجع و عندکم القرآن حسبنا کتاب الله) گفت عمر: (همانا بر پیامبر هذیان غلیه کرده است و نزد ما قران است و همان ما را کافی است.
اگر فرضیه اهل سنت درست باشد. پس نعوذبالله یعنی رسول الله هذیان می گویند؟ این دقیقا با آیه قران در تعارض می باشد که فرمود: او چیزی از خودش نمی گوید. بلکه هر چه می گوید وحی می باشد
اگر حق بر زبان عمر بن خطاب و قلب او جاری می شود پس:
اصل این روایت:
(طبق نص علمای اهل سنت. جناب عمر بن خطاب دستور به رجم زنی میدهد که فرزندش را در6ماهگی از حاملگیش به دنیا آورده است . جناب عمر بن خطاب دستور به رجم زن میدهد(البته گروهی این روایت را در مورد رجم مجنونه داسنته اند) علی بن ابیطالب در بین راه آنانرا میبیند و به عمر تذکر میهد که کلام تو با آیات قران مخالف است سپس عمر چنین می گوید:(همانا اگر علی نبود. عمر هلاک میشد.)
ینابیع المودة لذوی القربى – القندوزی – ج 2 – ص 172
الاستیعاب – ابن عبد البر – ج 3 – ص 1103
شرح نهج البلاغة – ابن أبی الحدید – ج 1 – ص 18
نظم درر السمطین – الزرندی الحنفی – ص 130
المواقف – الإیجی – ج 3 – ص 627
فتح الملک العلى – أحمد بن الصدیق المغربی – ص 71
تفسیر السمعانی – السمعانی – ج 5 – ص 154
تفسیر الرازی – الرازی – ج 21 – ص 22
مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول (ع) – محمد بن طلحة الشافعی – ص 77
الفصول المهمة فی معرفة الأئمة – ابن الصباغ – ج 1 – ص 201
جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی (ع) – ابن الدمشقی – ج 1 – ص 195
ینابیع المودة لذوی القربى – القندوزی – ج 1 – ص 216
مختصر المعانی – سعد الدین التفتازانی – ص 95
اگر فرضیه اهل سنت صحیح باشد. تعارض بین سخن خود عمر بن خطاب را چگونه برطرف می کنید؟
اگر فرضیه اهل سنت باشد پس:
در کتب اهل سنت از قبیل صحیح بخاری امده است که عمر بن خطاب نماز تراویح رو بین مردم باب کرد و ما قبلا در پست دیگری در مورد نماز تراویح صحبت کرده ایم . برای مطالعه بیشتر می توانید به ادرس ذیل مراجعه کنید:
اما در متن روایت ذکر شده توسط جناب بخاری در صحیح بخاری عمر بن خطاب چنین می گوید:
(( چه خوب بدعتی هست این تراویح))
صحیح بخاری تک جلدی کتاب صلاه التراویح باب1ح ش 2010ص351- داراحیاء التراث العربی
بدعت یعنی در برابر امر رسول الله ایستادگی کردن. در حالی که رسول الله از تراویح منع کردند. مگر خداوند در قران نفرموده است: هر چه رسول الله شما را نهی می کند ترک کنید
ببخشید این تعارض قران و روایت رو چگونه بررسی میکنید؟
شما به چه نتیجه ایی رسیدین؟؟
من به این نتیجه رسیدم که اگر این روایت رو بخواهیم قبول کنیم. باید آیات قران را چشم پوشی کنیم.
نظر شما چیه؟