باسمه تعالی
زبان و قلمی که بخواهد دربارۀ قطب العارفین ، حضرت امیر المؤمنین علیه السلام بگوید و بنویسد، باید خود از نورانیت ساقی حوض کوثر چشیده باشند و مست از شراب طهور ربانی بوده باشد و مظهر تامّ طهارت ظاهری و باطنی بوده باشد. زیرا که «لا یَمَسُّهُ اِلاَّ المُطَهَّرُون»[۱]
با ذکر صلوات بخوانید
با نگاهی دوباره به صفحاتی از صحیفه نور، بیانی گران سنگ از عارف وصل امام خمینی(ره) که خود از قوس صعود و معراج بهره مند بود، به کلامی برخواهی خورد که در معرفی امام عارفان و زاهدان حضرت امیر(ع) بی بدیل است. هر چند که برای نیاز به شرح و توضیح دارد، ولی مطالعه اصل کلام نورانی آن بزرگوار خالی از لطف نیست:
«باید ما تأسف بخوریم از این که نگذاشتند دستهاى خائن، براى جنگهایى که در زمان تصدى ایشان به امور بود، آن جنگها و جنگافروزها نگذاشتند که چهره این مرد بزرگ در ابعاد مختلفى که دارد نمایان بشود. این بزرگوار شخصیتى است که داراى ابعاد بسیار است و مظهر اسم جمع الهى است[۲] که داراى تمام اسماء و صفات است. تمام اسماء و صفات الهى در ظهور و در بروز در دنیا و در عالم، با واسطه رسول اکرم در این شخصیت ظهور کرده است. و ابعادى که از او مخفى است، بیشتر از آن ابعادى است که از او ظاهر است. همین ابعادى هم که دست بشر به آن رسیده است و مىرسد، در یک مردى، در یک شخصیتى جمع شده است، جهات متناقض، جهات متضاد. انسانى که در حال این که زاهد و بزرگترین زاهد است، جنگجو و بزرگترین جنگجوست در دفاع از اسلام. اینها در افراد عادى جمع نمىشود، آن که زاهد است، به حسب افراد عادى، جنگجو نیست، آن که جنگجوست زاهد نیست. در عین حالى که در معیشت آن طور زهد مىکردند و آن طور در خوراک و در آن طور چیزها به حد اقل قناعت مىکردند، قدرت بازو داشتند، آن قدرت بازو را، و این هم جزء امورى است که جمعش، جمع متضادین است. در عین حالى که داراى علوم متعدده و داراى علوم معنویه و روحانیه و سایر علوم اسلامى است، در عین حال مىبینیم که در هر رشتهاى، مردمى که اهل آن رشتهاند او را از خودشان مىدانند، پهلوانها حضرت امیر را از خودشان مىدانند، فلاسفه حضرت امیر را از خودشان مىدانند، عرفا حضرت امیر را از خودشان مىدانند، فقها حضرت امیر را از خودشان مىدانند، هر قشرى که اهل یک رشته است، حضرت امیر را از خودش مىداند. و حضرت امیر از همه است، داراى همه اوصاف است و داراى همه کمالات است.
بعضى کمالات حضرت که شاید یک قدرى مخفى مانده باشد از ادعیه حضرت معلوم مىشود. دعاى کمیل یک دعاى عجیبى است، بسیار عجیب. بعض فقرات دعاى کمیل از بشر عادى نمىتواند صادر بشود. «إِلهى وَ سَیِّدى وَ مَولاىَ و ربی صَبَرْتُ عَلى عَذابِکَ فَکَیْفَ اصْبِرُ عَلى فِراقِکَ» [۳]کى مىتواند این طور بگوید؟ کى این طور عشق به جمال خدا دارد که از جهنم نمىترسد لکن مىترسد که وقتى در جهنم برود، نازل شده از مقام خودش و به مرتبهاى برسد که محروم بشود از عشق او؟ از فراق، حضرت امیر مىنالد، از فراق حضرتِ حق تعالى ناله مىزند. این عشقى است که در باطن قلب او گداخته شده همیشه، و تمام اعمالى که از او صادر مىشود، از این عشق صادر مىشود، از این عشق به خدا صادر مىشود. ارزش اعمال روى این عشق و محبتى است که به حق تعالى هست، روى این فنا و توحیدى است که در انسان هست، و این سبب شده است که «ضَرْبَةُ عَلیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَق افْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَین»[۴]. فرضاً که این ضربت را کس دیگر از دفاع اسلام زده بود اما از روى این عشق نبود، کارش هم اسباب این شده بود که اسلام ترویج پیدا کند، لکن چون مبدأ، مبدأ عشقى نبود، «افضل من عبادة ثقلین» نخواهد شد. انگیزه اعمال، انگیزه روحانیت اوست نه صورت او. شمشیر زدن، یک دست پایین آوردن است و یک کافر را کشتن، این دست پایین آوردن و کافر را کشتن، از خیلى اشخاص ممکن است صادر بشود، لکن گاهى اصلًا اجر ندارد و اصلًا فضیلت ندارد و گاهى فضیلت دارد تا برسد به آن جایى که «افْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَیْن». این روى آن عشق و توحیدى است که در قلب او هست، روى آن است که دست، دست او نیست، چشم، چشم او نیست، ید اللَّه است، عین اللَّه است. اینها را ما با لَقْلَقه لسان مىگوییم و نمىتوانیم تصورش را بکنیم، البته تصدیقش کردیم به این که این طور است.[۵]
[۱]. سوره واقعه،آیه ۷۹٫
[۲]. عرفا برای قوس نزول و صعود(معراج) را به عوالم پنچگانه تقسیم می کنند که عبارتند از عالم احدیت، عالم واحدیت(عالم اسماء و صفات الهی)، عالم عقول مجرده، عالم مثال(عالم ملکوت)، عالم ملک یا شهادت. در این بیان نورانی حضرت امیر(ع) مظهر تام اسم جمع الهی یعنی مظهر عالم واحدیت معرفی شده است، اما واسطۀ این فیض، رسول الله اعظم(ص) که که همو صادر نخستین و مظهر فیض اقدس الهی است، در حالی که فیض مقدس(عالم اسماء و صفات الهی)تجلی الهی از مجرای فیض اقدس الهی یعنی رسول الله(ص) می باشد.این مطلب حضرت امام(ره) بسیار عرشی و عالیةالمضامین بوده که شرح که زمانی دیگر می طلبد.
[۳]. ای خدای من، و آقای من و مولا و پروردگارم! گیرم که صبر کنم بر عذابت، اما چگونه بر فراق و دوری تو صبر کنم.
[۴]. علامه مجلسی، بحارالانوار،ج۳۹،ص۱-۲،ح۱،«یک ضربۀ شمشیر علی(ع) در روز(جنگ) خندق، از عبادت انس و جن والاتر و برتر است.»
[۵]. امام خمینی(ره)،صحیفه نور،ج۱۹،ص۶۴٫