غلو در شان جناب عمر بن خطاب!!

یا خدای فاطمه (س)


در این بخش سعی داریم به بررسی برخی روایاتی بپردازیم که در آن در شان جناب عمر بن خطاب روایاتی آمده است که مطالعه آن خالی از لطف نیست. خواهش میکنم در فضایی منطقی و بدور از تعصب مطلب مورد نظر را مطالعه کنید

نمونه اول: بعثت عمر

ما أبطأ عنى جبریل إلا ظننت إنه بعث إلى عمر

هر وقت جبرئیل در نزول وحی تأخیر می‌کرد، من گمان می‌کردم که وحی را بر عمر نازل کرده است

شرح نهج البلاغة – ابن أبی الحدید – ج ۱۲ – ص ۱۷۸- مؤسسة إسماعیلیان


 سلامتی آقا صاحب الزمان صلوات بفرستد

 

با ذکر صلوات بخوانید


منبع 


نمونه دیگر: عمر بن خطاب و رود نیل

فخر رازی عالم بزرگ اهل سنت چنین نوشته است در تفسیر خودش:

رودنیل طغیان کرده بود و خانه های مردم داشت نابود می شد. آمدند خدمت عمر بن خطاب که ای خلیفه رسول الله! به داد ما برس که خانه هایمان رفت. جناب عمربن خطاب گفت: یک سفالی برای من بیاورید؛ سریع برای او آوردند و با دست مبارکش بر روی آن سفال نوشت اگر به امر خداوند جاری می شوی، پس جاری شو و اگر به امر خودت جاری می شوی، ما کاری نداریم هر کاری می کنی بکن. بعد از آن، این رودخانه دیگرطغیان نکرد و مردم از طغیان رود نیل راحت شدند

الثانی : روی أن نیل مصر کان فی الجاهلیة یقف فی کل سنة مرة واحدة وکان لا یجری حتى یلقى فیه جاریة واحدة حسناء ، فلما جاء الإسلام کتب عمرو بن العاص بهذه الواقعة إلى عمر ، فکتب عمر على خزفة : أیها النیل إن کنت تجری بأمر الله فاجر ، وإن کنت تجری بأمرک فلا حاجة بنا إلیک

تفسیر الرازی – الرازی – ج ۲۱ – ص ۸۸

نمونه دیگر: زلزله و عمر

جناب رازی در کتاب تفسیر خویش روایاتی را نقل کرده اند با این مضمون:

روزی در مدینه زلزله شدیدی آمد و مردم ریختند بیرون و پناه آوردند به خلیفه دوم، خلیفه دوم شلاق خود را محکم بر زمین کوبید و گفت: ” آرام باش به اذن خدا ” زمین هم آرام شد؛ بعد از آن،‌ زمین مدینه دیگر زلزله نگرفت .

یکی از خانه های مدینه آتش گرفت و سرایت کرد به بخش أعظمی از خانه های مدینه. مردم مانده بودند حیران و سرگردان که خانه ها آتش گرفته. عمر نوشت : ” ای آتش به اذن خدا ساکن و خاموش شو” و آن را انداخت در آتش و آتش در همان لحظه ساکت و خاموش شد .

وقعت الزلزلة فی المدینة فضرب عمر الدرة على الأرض وقال : اسکنی بإذن الله فسکنت وما حدثت الزلزلة بالمدینة بعد ذلک . الرابع : وقعت النار فی بعض دور المدینة فکتب عمر على خزفة : یا نار اسکنی بإذن الله فألقوها فی النار فانطفأت فی الحال

تفسیر الرازی – الرازی – ج ۲۱ – ص ۸۸- چاپ سوم

نمونه دیگر: عمر و آتش

باز هم جناب فخر رازی می‌گوید:

 وقعت النار فی بعض دور المدینة، فکتب عمر علی خزفة: یا نار! اسکنی بإذن الله، فألقوها فی النار، فانطفأت فی الحال.

یک آتش‌سوزی در بعضی از خانه‌های مدینه رخ داد. عمر یک دست‌خطی نوشت: «ای آتش! به إذن الله آرام باش». این نوشته را در آتش انداختند و در همان لحظه آتش خاموش شد.

تفسیر الرازی، ج ۲۱، ص ۸۸

نمونه دیگر: عمر و علم غیب

در برخی از منابع اهل سنت آمده است که روزی جناب عمر بن خطاب شخصی را می بینند از او اسم او و محل زندگی او را می پرسند. مرد خود را از اهالی گوشه ایی از حره معرفی می کند. عمر بن خطاب می گوید. ای مرد خانواده ات را دریاب که در اتش می سوزند. زمانی که مرد به محلی زندگی اش بر میگردد می بیند خانواده اش در آتش سوخته اند.

کتاب الموطأ – الإمام مالک – ج ۲ – ص ۹۷۳

تنویر الحوالک – جلال الدین السیوطی – ص ۷۰۰

الاستذکار – ابن عبد البر – ج ۵ – ص ۱۲۴

کنز العمال – المتقی الهندی – ج ۱۲ – ص ۶۵۱

أحکام القرآن – ابن العربی – ج ۳ – ص ۵۳

تفسیر القرطبی – القرطبی – ج ۹ – ص ۱۹۴

تاریخ مدینة دمشق – ابن عساکر – ج ۴۴ – ص ۲۸۱

الإصابة – ابن حجر – ج ۱ – ص ۶۳۸

اللباب فی تهذیب الأنساب – ابن الأثیر الجزری – ج ۲ – ص ۲۶۳

تاریخ المدینة – ابن شبة النمیری – ج ۲ – ص ۷۵۵

نمونه دیگر: عمر و ساریه الجبل

جناب عمر بن خطاب در مدینه مشغول خواندن خطبه نماز جمعه و آیات قرآن را میخواند؛ یک دفعه سه مرتبه گفت: «یا ساریه الجبل»، همه ماندند که چه اتفاقیافتاده؛ بعد از نماز از او پرسیدند که چه شد وسط خطبه این چنین گفتی؟ گفت: در حین خطبه خواندن، یک نگاهی کردم به ملکوت زمین و زمان، دیدم لشکری کهبرای فتح نهاوند فرستادیم، دشمنان از ۴ طرف می خواهند محاصره کنند و آنهارا از بین ببرند، فرمانده شان آقای ساریه بود، او را صدا زدم که بیائید بهطرف کوه و از یک طرف با دشمن بجنگید، تا آنها از ۴ طرف حمله نکنند؛ آنهاهم آمدند به سمت کوه و جنگیدند. بعد از ۳ ماه که لشکر آمد به مدینه، سؤالکردیم که آیا این قضیه را شما هم دیدید؟ گفتند: بله، در فلان روز دربیابان نهاوند بودیم که صدای آقای عمر در فضا طنین انداز شد و همه لشکر همصدای او را شنیدند و او از مدینه صدا زد: «یا ساری الجبل»، و اگر صدای عمرنبود، همه از بین رفته بودیم و این پیروزی هم نصیب اسلام نمی شد

دوستان اهل سنت اینم اسنادش:

تنویر الحلک – جلال الدین السیوطی – ص ۱۳- مکتبة الحقیقة – إستانبول – ترکیه

شرح المقاصد فی علم الکلام – التفتازانی – ج ۲ – ص ۲۰۴- دار المعارف النعمانیه پاکستان

تاج العروس – الزبیدی – ج ۱۶ – ص ۳۲۷- دار الفکر – بیروت

غریب الحدیث – ابن قتیبة – ج ۱ – ص ۹۷- دار الکتب العلمیة – قم

سبل الهدى والرشاد – الصالحی الشامی – ج ۱۰ – ص ۲۴۰- دار الکتب العلمیة – بیروت لبنان

إمتاع الأسماع – المقریزی – ج ۱ – پاورقى ص ۳۸۰- دار الکتب العلمیة – بیروت لبنان

تاریخ ابن خلدون – ابن خلدون – ج ۱ – ص ۱۱۰- دار إحیاء التراث العربی – بیروت – لبنان

البدایة والنهایة – ابن کثیر – ج ۷ – ص ۱۴۷- دار إحیاء التراث العربی – بیروت – لبنان

الوافی بالوفیات – الصفدی – ج ۱۵ – ص ۴۸- دار إحیاء التراث العربی – بیروت – لبنان

تاریخ الإسلام – الذهبی – ج ۳ – ص ۲۴۹- دار الکتاب العربی بیروت

الکامل فی التاریخ – ابن الأثیر – ج ۳ – ص ۴۳- دار صادر – بیروت

تاریخ الطبری – الطبری – ج ۳ – ص ۲۵۴- مؤسسة الأعلمی للمطبوعات – بیروت لبنان

تاریخ المدینة – ابن شبة النمیری – ج ۲ – پاورقى ص ۷۵۳- دار الفکر – قم

معجم البلدان – الحموی – ج ۵ – ص ۹۹- دار إحیاء التراث العربی – بیروت

الإصابة – ابن حجر – ج ۳ – ص ۵- دار الکتب العلمیة . بیروت

أسد الغابة – ابن الأثیر – ج ۲ – ص ۲۴۴- دار الکتاب العربی – بیروت

تاریخ مدینة دمشق – ابن عساکر – ج ۲۰ – ص ۲۳- دار الفکر – بیروت

تاریخ مدینة دمشق – ابن عساکر – ج ۲۰ – ص ۲۰- دار الفکر – بیروت

تاریخ مدینة دمشق – ابن عساکر – ج ۲ – ص ۳۶۶- دار الفکر – بیروت

دقائق التفسیر – ابن تیمیة – ج ۲ – ص ۱۴۰- دمشق – مؤسسة علوم القرآن

تفسیر الرازی – الرازی – ج ۲۱ – ص ۸۷- چاپ سوم

تفسیر السلمی – السلمی – ج ۱ – ص ۳۵۸- دار الکتب العلمیة – بیروت

کشف الخفاء – العجلونی – ج ۲ – ص ۳۸۰- دار الکتب العلمیة – بیروت

کنز العمال – المتقی الهندی – ج ۱۲ – ص ۵۷۳- موسسه الرساله بیروت

کنز العمال – المتقی الهندی – ج ۱۲ – ص ۵۷۱- موسسه الرساله

خب حالا دوستان اهل سنت یه سوال؟

اگر اینها غلو نیست پس چی می باشد؟

منتظر جواب شما هستیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد