قبل
از بیان دیگر شبهات نویسنده ، بد نیست که اشاره ای مجمل به ترجمه جوینی در
کتب اهل تسنن بشود تا مقام و منزلت جوینی در نزد ایشان معلوم شود .
ترجمه جوینی در کتب اهل سنت :
ذهبی در " سیر اعلام النبلاء " ج 18 ص 468 – 470 می گوید :
" 240 - إمام الحرمین * الامام الکبیر ، شیخ الشافعیة ، إمام الحرمین
، أبو المعالی ، عبد الملک ابن الإمام أبی محمد عبد الله بن یوسف بن عبد
الله بن یوسف بن محمد بن حیویه الجوینی ، ثم النیسابوری ، ضیاء الدین ،
الشافعی ، صاحب التصانیف ...... قال أبو سعد السمعانی : کان أبو المعالی ، إمام الأئمة على الاطلاق ، مجمعا على إمامته شرقا وغربا ، لم تر العیون مثله
.... وقال السمعانی : قرأت بخط أبی جعفر محمد بن أبی علی : سمعت أبا إسحاق
الفیروزآبادی یقول ، تمتعوا من هذا الامام ، فإنه نزهة هذا الزمان - یعنی
أبا المعالی الجوینی "
ابن الدمیاطی در " المستفاد من ذیل تاریخ بغداد " ص 130 می گوید :
" 129 - عبد الملک بن عبد الله بن یوسف بن عبد الله بن یوسف بن محمد بن حیویه الجوینی ، أبو المعالی بن أبی محمد ، الفقیه الشافعی ، الإمام ، الملقب بإمام الحرمین: من أهل نیسابور . أمام الفقهاء شرقا وغربا ، ومقدمهم عجما وعربا ، من لم تر العیون مثله فضلا ، ولم تسمع الآذان کسیرته نقلا.... "
ذهبی در " تاریخ الاسلام " ج 32 ص 229 – 230 می گوید :
" 4
( عبد الملک بن عبد الله بن یوسف بن عبد الله بن یوسف بن محمد بن حیویه . )
) إمام الحرمین أبو المعالی ابن الإمام أبی محمد الجوینی ، الفقیه الملقب ضیاء الدین . رئیس الشافعیة بنیسابور . قال أبو سعد السمعانی : کان إمام الأئمة على الإطلاق ، المجتمع على إمامته شرقا وغربا ، لم تر العیون مثه . "
وثاقت این شخص در میان اهل سنت بسیار بالا می باشد و در آن شکی نیست .
بسیاری از بزرگان اهل سنت، حاطب لیل بودهاند:
نویسنده
بیان نموده است که ذهبی ، استادش یعنی جوینی را " حاطب اللیل " می داند .
حتى اگر فرض را بر این بگیریم که ذهبى چنین نسبتى را به استادش داده باشد،
بازهم نمىتوانیم روایت او را به این بهانه کنار بگذاریم؛ چرا که بسیارى از
بزرگان اهل سنت که در وثاقت و اعتبار آنها تردیدى وجود ندارد، نیز «حاطب
الیل» لقب گرفتهاند. به نام چند تن از آنها اشاره مىکنیم:
1. عبد الملک بن جریج:
عبد
الملک بن جریج از بزرگان راویان و از فقیهان اهل سنت است که تمام ائمه جرح
و تعدیل در وثاقت وى اجماع دارند. ذهبى به نقل از یحیى بن معین مىنویسد:
" أحد الأعلام الثقات یدلس وهو فی نفسه مجمع على ثقته. "
( عبد
الملک بن جریج، یکى از بزرگان مورد اعتماد بود که اشتباهات سند احادیث را
مخفى مىکرد؛ در عین حال، همگان بر وثاقت او اجماع دارند. )
میزان
الاعتدال فی نقد الرجال، ج 4، ص 404، المولف : شمس الدین محمد بن أحمد بن
عثمان الذهبی ،تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود،
ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1995م.
و در سیر اعلام النبلاء مىنویسد:
" قال أحمد بن سعد بن أبی مریم عن یحیى بن معین ابن جریج ثقة فی کل ما روی عنه من الکتاب "
( احمد بن سعد از یحیى بن معین نقل کرده که: ابن جریج در تمام آن چه نقل کرده است، مورد اعتماد است. )
سیر
أعلام النبلاء، ج 6، ص 329، المولف : شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان
الذهبی ،تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة -
بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
اما در عین حال، مىبینیم که همین شخص متصف به «حاطب لیل» شده است؛ چنانچه ذهبى تصریح مىکند:
" عن مالک بن أنس قال کان ابن جریج حاطب لیل. "
سیر
أعلام النبلاء، ج 6، ص 329، المولف : المولف : شمس الدین محمد بن أحمد بن
عثمان الذهبی ،تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة
الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
2 - قتادة بن دِعامة:
وى
از حفاظ معروف و از رجال صحیح بخارى است؛ چنانچه مزى در تهذیب الکمال و
ابن حجر عسقلانى در ابتداى ترجمه وى در تهذیب التهذیب، به این مطلب تصریح
کرده و در توثیق او مىنویسد:
عن یحیى بن معین ثقة وقال أبو زرعة قتادة من اعلم أصحاب الحسن... وقال ابن سعد کان ثقة مأمونا حجة فی الحدیث...
یحیى
بن معین او را ثقه دانسته و ابوزرعه او را از دانشمندترین شاگردان حسن
معرفى کرده است... و ابن سعد او را ثقه و مورد اعتماد در حدیث مىداند.
تهذیب
الکمال، ج 23، ص 516، المولف : یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو الحجاج المزی
،تحقیق د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى،
1400هـ – 1980م.
تهذیب
التهذیب، ج 8، ص 318، المولف : أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی
الشافعی ، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1404هـ – 1984م.
با این حال، ذهبى و ابن حجر به نقل از شعبى او را حاطب لیل مىنامند:
عن الشعبی قتادة حاطب لیل.
سیر
أعلام النبلاء، ج 5، ص 272، المولف : المولف : شمس الدین محمد بن أحمد بن
عثمان الذهبی ،تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة
الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
تهذیب
التهذیب، ج 8، ص 317، المولف : أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی
الشافعی ، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1404هـ – 1984م.
3 - أبو اسحاق ثعلبی :
ابواسحاق ثعلبی، از بزرگان اهل سنت و صاحب تفسیر معروف " الکشف والبیان " یکى از کسانى است که حاطب لیل لقب گرفته است.
ذهبى از او تجلیل فراوان کرده و مىنویسد:
(أحمد
بن محمد بن إبراهیم) أبو إسحاق النیسابوری الثعلبی، صاحب التفسیر. کان
أوحد زمانه فی علم القرآن... کان واعظا حافظا عالما، بارعا فی العربی،
موثقا. أخذ عنه: أبو الحسن الواحدی.
وقد
جاء عن أبی القاسم القشیری قال: رأیت رب العزة فی المنام وهو یخاطبنی
وأخاطبه، فکان فی أثناء ذلک أن قال الرب جل اسمه: أقبل الرجل الصالح.
فالتفت فإذا أحمد الثعلبی مقبل.
ثعلبى
صاحب تفسیر، یگانه دورانش در علوم و دانشهاى قرآن... واعظ، دانشمند و
حافظ وسرآمد دردانش عربى و مورد اعتماد بود که ابوالحسن واحدى از وى حدیث
نقل مىکرده است.
از
ابوالقاسم قشیرى نقل است که گفت: خداوند بزرگ مرتبه را درخواب دیدم که با
من سخن مىگفت و من با او سخن مىگفتم، در این بین خداوند فرمود: این مرد
صالح را دریاب، نگاه کردم دیدم احمد ثعلبى است.
تاریخ
الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 29، ص 186، المولف : المولف : شمس
الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی ،تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر:
دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.
در تذکرة الحفاظ به او لقب «علامه» داده و مىنویسد:
ومات فی سنة سبع [وعشرین وأربع مائة] العلامة أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم النیسابوری الثعلبی المفسر فی المحرم.
علامه ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهیم نیسابورى ثعلبی، مفسر قرآن، در محرم سال 427هـ از دنیا رفت.
تذکرة
الحفاظ، ج 3، ص 1090، المولف : المولف : شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان
الذهبی ،ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى.
ابن تیمیه حرانى در منهاج السنة در باره او مىگوید:
ثم علماء الجمهور متفقون على أن الثعلبی و أمثاله یروون الصحیح و الضعیف و متفقون على أن مجرد روایته لا توجب اتباع ذلک و لهذا یقولون فی الثعلبی و أمثاله أنه حاطب لیل یروی ما وجد سواء کان صحیحا أو سقیما فتفسیره و أن کان غالب الأحادیث التی فیه صحیحة ففیه ما هو کذب موضوع باتفاق أهل العلم.
تمام
دانشمندان اتفاق نظر دارند که ثعلبى وامثال او، هم روایات صحیح نقل
کردهاند و هم ضعیف، و نیز پذیرش هر روایتى را که ثعلبى نقل کرده، لازم
نمىدانند؛ از این رو به ثعلبى و افرادى همانند او، حاطب لیل گفتهاند؛ چون
هرچه یافته و دیدهاند؛ چه صحیح و یا غیر صحیح نقل و روایت کردهاند؛
اگرچه بیشتر روایاتشان صحیح است؛ ولى در بین آن به اتفاق علما اخبار دروغ
هم وجود دارد.
منهاج
السنة النبویة، ج 7، ص 90، المولف : أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة أبو
العباس الحرانی ،تحقیق د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة:
الأولى، 1406هـ.
و در مجموع الفتاوى مىنویسد:
و(الثعلبى) هو فی نفسه کان فیه خیر ودین وکان حاطب لیل ینقل ما وجد فی کتب التفسیر من صحیح وضعیف وموضوع.
شخص
ثعلبى انسانى خوب و دیندار است؛ ولى در نقل اخبار حاطب لیل بود؛ یعنى آنچه
مىیافت؛ چه صحیح و یا غیر صحیح و چه دروغ و ساختگی، همه را در تفسیر
مىآورد و جمع آورى مىکرد.
مجموع
الفتاوی، ج 13، ص 354، المولف : أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة أبو العباس
الحرانی ،تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مکتبة
ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة.
دوستی جوینی با محسن عاملی :
نویسنده در ادامه کلامش به دوستی میان جوینی و محسن عاملی اشاره نموده است
برای ما معلوم نیست منظور از محسن عاملی ، چه کسی می باشد ....
به احتمال زیاد این کلام نویسنده ، برداشتی عوامانه از کلام زرکلی در " الاعلام " است .
زرکلی در " الاعلام " در ترجمه جوینی بیان کرده است که امین عاملی در کتاب " اعیان الشیعه " نام کتاب جوینی را بیان نموده است ....
احتمالا
جناب نویسنده نمی دانند که محسن امین عاملی متوفی 1371 ه .ق می باشد و این
در حالی است که جوینی ( به شهادت خود جناب نویسنده ) متوفی قرن بوده است
!! یعنی 700 سال فاصله !!!
گذشته از اینکه نمی دانیم از کجا این رفاقتها و دوستی ها را پیدا نموده اند !!!
قال المخالف :
یک مثل انگلیسی می گوید: بمن بگو رفیق تو کیست تا بگویم که تو کیستی؟
جناب نویسنده به نکته ظریفی اشاره کرده اند ...
از
آنجا که وهابیت دست ساخته انگلیس ها می باشد ، پس قطعا دور از ذهن نخواهد
بود که امثال جناب نویسنده بجای استفاده از روایات نبوی مانند : المرء مع
احب ( صحیح بخاری 7 / 112 – 113 ) از ضرب المثلهای انگلیسی استفاده نماید .
ولی ما کلام جناب نویسنده را قبول کرده و می گوییم ببینیم که آیا این قاعده در مورد خلفای 3 گانه نیز صادق است یا خیر !!!!
الاقرع بن حابس :
این
فرد کسی است که از دوستان ابی بکر بوده و وی خواستار فرستادن او به جانب
قومش ( از طرف پیامبر ) می بود ولی عمر بن خطاب مخالفت می کرد . تا جایی که
صدای آن دو در مقابل پیامبر بالا رفت و آیه اول سوره حجرات در ذم (!) عمل
این دو نفر ( ابی بکر و عمر ) نازل شد .... ( صحیح بخاری ج 6 ص 46 )
حال بد نیست کمی از احوالات این فرد را بدانیم .... فردی که ابی بکر بخاطر وی ، در مقابل پیامبر ، صدایش را بالا برد !
اقرع بن حابس کسی است که پیامبر وی را در حال ادرار کردن در مسجد دید ( مقدمه فتح الباری ص 250 )
العبد الاحقر – مقداد العلوی