دستور رسول الله. اصل روایت + روایت جعلی

امروز قصد دارم یکی از اوامر خداوند و رسولش را بیان کنم و بررسی کنم که آیا من و شما و دیگران به این امر عمل کرده ایم یا نه. خوشحال خواهم شد تا اخر متن رو بدون تعصب بخونید

در روایتی از رسول الله آمده است که:

خداوند مرا به دوستی چهار نفر امر نموده و خبر داده است که خدا این چهار نفر را دوست می دارد

علی بن ابیطالب. ابوذر. سلمان. مقداد

سنن ابن ماجة – محمد بن یزید القزوینی – ج 1 – ص 53- دار الفکر

سنن الترمذی – الترمذی – ج 5 – ص 299- دار الفکر

المستدرک – الحاکم النیسابوری – ج 3 – ص 130

عن ابن بریدة عن أبیه قال قال رسول الله صلى الله علیه وآله ان الله امرنی بحب أربعة من أصحابی وأخبرنی انه یحبهم قال قلنا من هم یا رسول الله وکلنا نحب ان نکون منهم فقال الا ان علیا منهم ثم سکت ثم قال اما ان علیا منهم ثم سکت * هذا حدیث صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه *

بررسی برخوردهای مسلمین پس از رسول الله با این اشخاص

نفر اول: علی بن ابیطالب 

با ذکر صلوات بخوانید 

منبع

الف: غربت علی بن ابیطالب بعد از فاطمه بنت محمد

علمای بزرگ اهل سنت از قبیل بخاری در صحیح بخاری چنین نگاشته اند که بعد از علی بن ابیطالب در زمان حیات فاطمه بنت محمد در بین مردم مقامی داشت اما بعد از اینکه از فاطمه از دنیا رفت دیگری مقامی بین مردم نداشت.

اینم متن روایت:

وکان لعلی من الناس وجه حیاه فاطمه، فلما توفیت استنکر علی وجوه الناس

و کان لعلی من الناس وجه حیاه فاطمه ——-مردم، توجهی، مادامی که فاطمه زنده بود، به علی داشتند.
فلما تووفیت، استنکر علی وحوه الناس ——–وقتی فاطمه در گذشت، مردم از علی روی برگردان شدند.

صحیح البخاری – البخاری – ج 5 – ص 83- دارالفکر

صحیح مسلم – مسلم النیسابوری – ج 5 – ص 154- دارالفکر

ب: سب و ناسزاگویی به علی بن ابیطالب

الف: بغض معاویه نسبت به علی بن ابیطالب

مسلم نیشابوری در صحیح خود این روایت را نقل می‌کند :

عامر بن سعد بن ابى وقّاص ، از پدرش روایت کرده است که در یکى از روزها ، معاویة بن ابى سفیان به سعد دستور داد [تا به حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام ناسزا بگوید! «سعد» از دستور او سرپیچى کرد ] .

معاویه ، از وى پرسید : به چه سبب على را آماج ناسزا و دشنامت قرار نمی دهی ؟ سعد گفت : بخاطر آن که سه فضیلت از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در شأن على علیه السّلام شنیده ام که با توجه به آن ها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت ، اقدام نمى‏کنم و هر گاه یکى از آن ها براى من بود ، بهتر و ارزنده‏تر از شتران سرخ مو بود که در اختیار من باشد .

1 . در کارزارى ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، حضرت على علیه السّلام را به جانشینى خود ، در مدینه باقى گذاشت و حضرت على علیه السّلام به عرض رسانید : یا رسول الله ! مرا به خلافت بر زنان و کودکان گماشته ای ؟! رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در پاسخ او ، فرمود : آیا خرسند نیستى از این که جایگاه تو نسبت به من ، همانند جایگاه هارون ، به حضرت موسى علیه السّلام باشد ؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبرى مبعوث نمى‏شود .

2 . در جنگ خیبر ، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم ، مى‏فرمود : پرچم اسلام را به دست کسى می‌دهم که خدا و رسول را دوست مى‏دارد و خدا و رسول هم ، او را دوست مى‏دارند ! از شنیدن این سخن همه ما در انتظار این که این فضیلت بزرگ نصب ما گردد ، سر از پا نمی شناختیم ، همان زمان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله على را به حضور طلبید . على علیه السّلام را در حالى به حضور حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله شرف یاب شد که به درد چشم دچار بود ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آب دهان مبارک را بر چشم حضرت على علیه السّلام مالید ، دیدگانش شفا یافت و پرچم اسلام را که یادبود نصرت الهى بود ، به دست او سپرد و از برکت وجود حضرت على علیه السّلام ، فتح و پیروزى نصیب اسلام شد .

3 . هنگامى که آیه مباهله ( فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ ؛ آل عمران / 61 ) نازل شد ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، حضرت على علیه السّلام و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السّلام را به حضور طلبید و فرمود : بار پروردگارا ! اینان اهل بیت من هستند .

صحیح مسلم ، ج7 ، ص120 ، کتاب فضائل الصحابة ، باب من فضائل علی بن أبی طالب رضی الله عنه – دارالفکر

البته گروهی از علمای اهل سنت خواستند این مطلب رو توجیه کنند اما خوشبختانه این مطلب به اندازه کافی در سایر کتب اهل سنت موجود می باشد.

قندوزی:

از سهل بن سعد از پدرش نقل شده است که گفت : معاویه به سعد دستور داد تا به علی ناسزا بگوید …

ینابیع المودة لذوی القربى ، القندوزی ، ج 2 ، ص 119- دارالاسوه

ب: روایات در مورد سب علی بن ابیطالب توسط معاویه

ابن ابی شیبه می نویسد:

معاویه در بعضی از سفرهای حجش باز می گشت ؛ سعد به نزد او آمد ؛ پس سخن از علی پیش آمد و معاویه به علی جسارت کرد …

المصنف ، ابن أبی شیبه ،‌ ج7 ، ص496- باب فضائل علی بن ابیطالب رضی الله- دارالفکر

ابن ماجه صاحب سنن می نویسد:

121 ، حدثنا علی بن محمد . ثنا أبو معاویة . ثنا موسى بن مسلم ، عن ابن سابط ، وهو عبد الرحمن ، عن سعد بن أبی وقاص ، قال : قدم معاویة فی بعض حجاته ، فدخل علیه سعد ، فذکروا علیا . فنال منه . فغضب سعد ، وقال : تقول هذا لرجل سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول ” من کنت مولاه فعلى مولاه ” . وسمعته یقول أنت منى بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبی بعدی ” . وسمعته یقول ” لأعطین الرایة الیوم رجلا یحب الله ورسوله ” ؟

سنن ابن ماجه ،‌ ج1 ، ص45 .باب فضل علی بن ابیطالب- دارالفکر

طبری مورخ بزرگ اهل سنت چنین نوشته است:

معاویه ، وقتی که در سال 41 هـ مغیرة بن شعبه را والی کوفه قرار داد به وی دستور داد و گفت : یک مطلب را فراموش مکن و بر آن پافشاری کن و آن فحش و ناسزاگویی به علی (علیه السلام) است و در مقابل از عثمان به عظمت یاد کن و همیشه برای وی طلب آمرزش نما و از یاران علی (علیه السلام) بدگویی کن و آنان را تبعید نما و به سخنانشان گوش نکن .

تاریخ طبری‌ ،‌ ج4 ، ص188 باب سنه احدی و خمسین- موسسه العلمی للمطبوعات

نفر دوم: ابوذر

جناب ابوذر از زاهدین زمان خودش می باشد که به خرج هایی که بنی امیه میکردند زیاد اشکال می گرفت. از همین رو نزد آنها مطرود بود

زمانی که ایرادات ابوذر صحابی بزرگ رسول الله به خرج های زیاد بنی امیه زیاد شد. معاویه طاقت طاق شد و با با عثمان در این مورد مکاتبه کرد و عثمان به معاویه نوشت: جندب ( نام ابوذر در زمان جاهلیت ) را بر ناهموارترین مرکب ها سوار کن و او را از راهی دشوار بفرست. عثمان نوشته بود که شب و روز براند تا به مدینه برسد

معاویه او را با کسی فرستاد که شبانه روز مرکبش را براند و چون ابوذر به مدینه آمد می گفت: کودکان را به کار می گماری و چراگاه اختصاصی‏درست می کنی و فرزندان آزاد شده ها را به خود نزدیک می کنی.

عثمان به نزداو فرستاد که به هر سرزمینی خواهی ملحق شو.

گفت به مکه گفت نه گفت پس بیت المقدس گفت نه گفت پس به بصره یاکوفه گفت نه من تو را می فرستم به ربذه، پس او را به آن جا فرستاد و همچنان در آن جا بود تا درگذشت

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج8ص258- داراحیاء الکتب العربیه

شرح مسند أبی حنیفة – ملا علی القاری – ص 125

جالب اینجاست. عثمان هیچگاه از تبعید ابوذر پشیمان نشد حتی به بی ادبی هم پرداخته است به کسانی که او را بخاطر این تبعید سرزنش میکردند

جناب عثمان بن عفان زمانی که خلیفه مسلمین بود چنین به عمار یاسر گفت:

(( یا عاض ایر ابیه))

کتاب جمل من انساب الاشراف ج6ص169- امر ابی ذر- دارالفکر

این جمله آنچنان افتضاح هست که از معنا کردن آن خجالت میکشم. چنان که عالم دیگر اهل سنت مجبور به سانسور کردن آن می شود:

کتاب الفتوح – أحمد بن أعثم الکوفی – ج 2 – ص 378

فغضب عثمان ثم قال : یا کذا وکذا أتظن أنی ندمت على تسییره إلى ربذة

((پس غضب کرد عثمان و به عمار گفت: ای فلان و فلان آیا گمان می کنی من پشیمان شدم از فرستادن ابوذر به ربذه))

این فقط چند نمونه از برخوردها با این دو صحابی بزرگ رسول الله که محبتشان توسط خدا امر شده است می باشد. حالا به نظر شما واقعا این اشخاص خودشان را می توانند اهل سنت رسول الله معرفی کنند؟ نظر شما چیست

این تمام ماجرا نیست

تازه جای جذاب ماجرا باقی مونده. میدونید این جای جذاب کجاست؟

اونجایی که دوباره دوستان جاعل روایت فعالیتشون رو شروع می کنند و چنین روایتی می سازند:

کنز العمال – المتقی الهندی – ج 11 – ص 637- مؤسسة الرسالة

 إن الله أمرنی بحب أربعة من أصحابی وقال : أحبهم أبو بکر وعمر وعثمان وعلی

خداوند مرا به دوستی چهار نفر امر نموده و خبر داده است که خدا این چهار نفر را دوست می دارد

بهترین آنها ابوبکر- عمر- عثمان – علی هستند

فقط میدونین این روایت خیلی گوشه اش بازه

چون این روایت از طریق شخصی به اسم سلیمان بن عیسی بن نجیح نقل شده است. میخواین براتون بگم این اقا کی بوده؟ اصلا میگذارم علمای اهل سنت معرفیش کنند:

سلیمان بن عیسى بن نجیح السجزی . عن ابن عون وغیره . هالک . قال الجوزجانی : کذاب مصرح . وقال أبو حاتم : کذاب . وقال ابن عدی : یضع الحدیث

جوزجانی در موردش گفته است: کذاب مصرح ((دروغگو تابلو))

ابوحاتم: دروغگوست

ابن عدی: واضع حدیث می باشد

میزان الاعتدال – الذهبی – ج 2 – ص 218- دار المعرفة

قطعا این وضع حدیث ها تنها و تنها بخاطر جایگاه ساختن برای اشخاصی. و پایین آوردن مقام دیگران می باشد

نظر شما چیست؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد