ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بسم رب الشهداء و صدیقین
! با ذکر صلوات بخوانید !
فقط 14 سالش بودشب عملیات رمضان دیدمش . تا نزدیکی های اذان صبح ، پیش خودم بود . صدای اذان یکی از رزمنده ها آمد ؛ اذان صبح شده بود .
من بودم و گشتاسب و پیرمردی که کنار ما می جنگید (پیر مرد گردان). باران آتش و گلوله ، لحظه ای تمامی نداشت . پیرمرد گفت : مگر می شود توی این اوضاع نماز خواند و... ؟ هنوز حرف پیرمرد تمام نشده بود که گشتاسب ، حالت مردانه ای به خودش گرفت و گفت : (( عمو ! حواست کجاست ؟! یادت رفته که ما برای همین نماز آمده ایم و داریم می جنگیم ؟!)) بعدش هم ((الله اکبر)) گفت و شروع کرد به نماز خواندن!
خاطره از یکی از رزمندگان لشگر 33 المهدی جهرم
امام صادق (ع) :
هر گاه بنده ، نماز را به وقت بخواند و آن را پاس بدارد ، آن نماز به گونه ای سپید و پاکیزه ، به درگاه خدا بالا رفته و می گوید: (( مرا حفظ کردی ؛ خداوند تو را حفظ کند .)) و اگر نماز را به وقت نخواند ، به سوی بنده باز گردانده شده و می گوید : (( مرا ضایع کردی ؛ خدا تو را ضایع کند .))
بحارالانوار ، ج 83 ، ص 9
نظر یادتون نره